درک والدین از فرزندان جوان برای والدین دانشجویان دانشگاه علامه تدریس شد
واحد ارتباط خانواده و دانشگاه معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی سومین نشست از سلسله کارگاه های مجازی را روز چهارشنبه ۱۸خرداد از طریق «وبینار آنلاین» کارگاهی با نام «درک والدین از فرزندان جوان » برگزار کرد که مدرس این کارگاه معصومه اسماعیلی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی بود.
کارگاه استقبال خیلی خوبی داشت و با پرسش و پاسخ شروع شد؛ مشروح سخنرانی وی را در ذیل میخوانید؛
آنچه که باید درباره جوانان بدانیم
اسماعیلی در خصوص جوانان وآنچه باید درباره آنها دانست، گفت: آنچه که ما نیاز به اطلاع از آن داریم، معمولا امری است که چندان بدان دقت نمیکنیم. ما معمولا همیشه بدنبال چیزهای پیچیده هستیم در حالیکه کافی است در کارهای روزمره خودمان تمرین داشته باشیم. زمانی که یک شی از جنس پلاستیک بر روی زمین بیفتد، چندان نگران نمیشویم، زیرا میدانیم برای آن اتفاقی نمیافتد؛ اما اگر آن شی از جنس چینی باشد، قطعا برای آن نگران خواهیم بود چون احتمال شکستن برای آن وجود دارد.
بنابراین زمانی که میخواهیم بر روی انسانی کار کنیم که نیازها و احساسات متفاوتی دارد و محرکهای مختلفی از درون و بیرون بر آن تاثیر میگذارند، نیازمند این هستیم که از وجود انسان اطلاعی داشته باشیم. آیا جنس انسان از خمیر است و میتوان آن را به راحتی شکل داد و یا نه؟ برای مثال آیا میتوانم آن را در زمانهای مختلف قرار دهم و برای آن برنامههایی داشته باشم یا خیر؟ بنابراین لازم است وقتی به جوانی با ویژگیهای جسمانی مختلف رو به رو میشویم، شناختی از وی و موفقیتهای وی و نگرانیهای وی داشته باشیم. ویژگیهای روانی و روانشناختی وی را بدانیم و احساسات و رفتارهای او را در نظر داشته باشیم.
جوانی و دوران سرطان نیازها
اسماعیلی در خصوص جوانی و نیازهای این دوره گفت: من دوره جوانی را دوره سرطان نیازها میدانم. زیرا جوان از یک طرف میخواهد پیشرفت عاطفی و از طرفی پیشرفتی در اجتماع و از طرفی پیشرفتی در میان جمع دوستان داشته باشد. از طرفی هم نیازهای آینده به شدت در این دوره بر وی مطرح است. لذا زمان جوانی، دورهای است که در آن گذشته، حال و آینده با یکدیگر تلفیق شدهاند و این زمانها برای وی حائز اهمیت شدهاند.
در افرادی که میانسالند بیشتر گذشته اهمیت دارد. میانسالان مادام به گذشته خود مینگرند و چندان متمایل به آینده نیستند اما در حقیقت یک جوان ترکیبی از هر سه زمان است از دوران گذشته برای زمان حال استفاده میکند. برای مثال اگر ارتباطات گدشته سرشار از خشم، کینه، حسادت، انتقام جویی و ... باشد این احساسات بر زمان حال جوان تاثیر میگذارند. بنابراین میتوان گفت گذشته در ذهن جوان آماده به خدمت و فعالیت است. آینده نیز به اندازه کافی برای جوان واضح و مشخص نیست. واضح نبودن و مشخص نبودن آینده برای جوان سبب میشود همواره طرحها و برنامهریزیهایی برای وی داشته باشیم. نه تنها این طرحها میتواند از سوی ما باشد بلکه میتواند از سوی دیگران مهم و از محیط بیرون از خانه نیز باشد. این موارد سبب میشوند جوان موقعیتها را متفاوت و متنوع درک کند. از این رو میتوان به این نتیجه رسید که همه فشارها به شکل باور نکردنی بر ذهن جوان وارد میشود.
در این زمان از بسیاری از جوانان میشنویم که میگویند درست است که والدینمان برای سلامتی، آینده و موفقیت ما نگرانند اما ما پس چه میشویم یا ما در کجا قرار داریم؟ این زمانی است که والدین مادام میخواهند از طریق برنامههای خود کودک یا جوان را به سمت و سویی بکشانند. در واقع چنین تعبیر میشود که جوانان باید در قالب نقاشیهای آنها جای بگیرند و اگر طبق برنامه عمل کنند احساس شادکامی و موفقیت و اگر طبق برنامههای آنها عمل نکنند، احساس ناراحتی بسیار خواهند داشت.
نتیجه چنین رفتارهایی این است که در مواردی شاهد این هستیم که جوانان گاه رفتارهایی خارج از تصورات و انتظارات ما دارند. برای مثال در ازدواج یا در شغل و یا در حوزه دیگری به صورت خارج از تصورات و انتظارات ما عمل ککند. در واقع باید به این نکته اشاره کرد که در اینجا به جای رونده، جاده مهم بوده در حالی که برعکس است یعنی همواره باید رونده مورد توجه قرار گیرد.
نادیده انگاشتن رونده سبب شده ما در رفتارهای خود شکست بخوریم و همراهیهای جوان خود را با خود نبینیم. یا آنهایی هم که با ما هستند ممکن است آنقدر وابسته ما باشند که اضطراب جدایی در وجود آن رخنه کند که این امر هم نوعی خلا وجودی را نشان میدهد. به این معنا که آنها قادر نیستند بدون وجود ما به مسیرشان ادامه دهند.
چه کار میتوانیم انجام دهیم
به گفته این استاد دانشگاه، ما میتوانیم از طریق گفتوگو و با اشتراک گذاشتن تجارب خود به نتیجه برسیم. من معتقدم والدین باید دائما با کسانی گفتوگو کنند و نقاط ضعف خود را به عنوان پدر یا مادر بشناسند. فرزندان ما به دنبال نوعی اطمینان خاطر هستند حال اگر در خانوادهای بزرگ شوند که مادام از سوی مادر ذکر مصیبت میشنوند و یا مدام این جملات را بشنوند که ما تنها بخاطر شما این زندگی را ادامه میدهیم و یا اگر شما نبودید ما هم در این خانه نبودیم و مسائلی از این دست سبب میشوند که جوان احساس گناه شدید کند.
در این شرایط آنها ناامید یا پرخاشگر میشوند و لذا به سراغ اموری میروند که مقبول ما نیست. در واقع با این سخنان نه تنها لطف و محبتی به فرزند خود نمیکنیم بلکه فضای اضطرابانگیزی را نیز برای وی رقم میزنیم بطوریکه جوان احساس میکند والدین وی با وی همراه نیستند. به عبارتی ممکن است جوان اینطور با خود بیاندیشد که من فکر میکردم همراهانی به نام پدر و مادر دارم در حالی که خود آنها در گل ماندهاند و من چقدر موجود اضافی و مزاحم در این دنیا هستم.
نیازهای توانمندسازی
نیازی نیست که برای توانمندساختن، جوان و فرزند خود را به کلاسهای مختلف بفرستیم تنها کافی است همراه آنها باشیم. حرفهای آنها را خوب گوش دهیم و عکسالعملهای مناسب نشان دهیم. من فکر میکنم والدین سادهتر فرزندان موفقتری تربیت میکنند. چون همان همراهی را انجام داده اند. متاسفانه آنچه امروزه ما برای فرزندانمان از طریق برگزاری کلاسها و انجام سرمایهگذاریها برای آنها انجام میدهیم همراهی نیست. برای آنکه جوان به موفقیت برسد تنها لازم است وی را با ناراحت کردن و ... ناتوان نسازیم و تنها با وی همراهی داشته باشیم.
نظر شما :