نشست تحلیل و بررسی با موضوع افغانستان؛ دیروز، امروز، فردا برگزار شد.
به گزارش معاونت فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی دکتر میرویس بلخی استاد دانشگاه و دیپلمات، وزیر پیشین معارف، افغانستان پیرامون طالبان چگونه بوجود آمد و چگونه قدرت یافت، و راز استیلای دوباره طالبان در تاریخ گفت: ظهور طالبان چه در بار اول و چه در بار دوم، برای افغانستان پدیده جدیدی نیست.
وی ادامه داد: تفاوت این دوره تاریخی با دوره تاریخی قبل این است که، افغانستان دارای نظم و همکاری و همگرایی منطقهای است.
دکتر بلخی افزود: در این دوره تاریخی مناطق افغانستان به اوج همکاری منطقه گرایی رسیدند و بعضی مناطق به دلیل عوامل حداقل سه گانه نتوانستند به همگرایی برسند، که حاصل عدم همکاری باعث میشود کشورهایی که درسطح ملی گرایی ماندند این گروهها را تشکیل بدهند.
وی خاطر نشان کرد: ما در حاشیه چهار منطقه قرار داریم که به لحاظ تجانس و سازگاری مشکل کلان افغانستان است. در افغانستان تمامی ابزارهای هویتی را نداریم و همچنین سرمایه گذاری درست برای حکومتها نشده است.
میرویس بلخی با اشاره به سه جو تأثیر گذاز گفت: اولین جو مهم این است که نوعی سرخوردگی در منطقه افغانستان حاکم است، که این موضوع از اتفاقات مختلف تاریخی نشات میگیرد. جو مهم بعدی خلأ قدرت است، که بعد از جنگ سرد، کشورها به دنبال قرار گیری در رأس حکومت بودند، که بتوانند قدرت و نفوذ خود را گسترش دهند و به برنامههای ملی خود برسند. جو آخرعقلانیت سیاسی منطقهای پایین یا تکامل نیافته که در این منطقه وجود داشته است.
وی ادامه داد: افغانستان علاوه بر دولتهای ملی که هنوز با مفاهیم سنتی دولت_ملت مشغول حکومت داری هستند، در بیرون از منطقه خودمان در سیاست خارجی این دولتها، ابزارها و مفاهیمی که بصورت انتزاعی پذیرفته شده است، بصورت عینی و عقلانی هضم شده است و قدرت تطبیق وجود ندارد. این عوامل باعث شد که افغانستان در وضعیت نابهنجاری قرار گیرد.
دکتر بلخی افزود: طالبان نتیجه دو متغییر ملی و منطقهای است که بوجود آمده؛ طالبان بعنوان جریانی که بعد از ۲۰ سال
مبارزه دوباره در حاکمیت افغانستان برگشته است یک تصادف سیاسی است، نه یک جریان پخته سیاسی که اهداف مشخص دارد.
وی گفت: اگر تمامی مناطق افغانستان همکاری منطقه گرایی داشته باشند میتوانند پایان طالبان را رقم بزنند.
دکتر بلخی با اشاره به ثبات سیاسی ادامه داد: به علت عدم ارتباط خوب دولت با مردم و سایر ارگانها، سرخوردگی و ناامیدی مردم، از همه مهمتر توزیع قدرت در افغانستان و در بیرون از افغانستان، کشورهای پیرامون به اجماع سیاسی نرسیدند و هر کشوری خود را شایسته میداند؛ بعضی کشورها در مقابل طالبان سکوت کردند و بعضی دیگر مداخله میکنند که این عوامل باعث بی ثباتی سیاسی در افغانستان میشود.
وی در خصوص سرنوشت گروه مقاومت گفت: زمانی که صحبت از مقاومت در مقابل افغانستان میشود، نباید جغرافیای کوچکی که در واقع در قسمت شمال شرق یا قسمتهای مرکزی افغانستان وجود دارد، در نظر گرفته شود. مقاومت به صورت بالقوه در سراسر افغانستان زنده است و متاسفانه به دلیل سیاستهای غلط راهبردی حکومت آقای غنی نشد که به صورت منسجم، ارتش ملی افغانستان در برابر طالبان بجنگند و مردم همه غافلگیر شدند.
او ادامه داد: به صورت بالقوه تا مادامی که توزیع قدرت سیاسی در افغانستان تمامیت خواهان باشد همه کسانی که چه در کابل و چه در شهرهای دیگر زندگی میکنند، در درون خود عقدهای نسبت به طالبان خواهند داشت و بالاخره این عقدهها از وضعیت بالقوگی به وضعیت بالفعل تبدیل میشود و این بالفعل شدن در واقع عملاً جبهه مسلحانهای است. این آرام آرام در وضعیتی قرار میگیرد که در صورتی که توزیع قدرت درست نشود همه کسانی که شاکی هستند از توزیع قدرت، بالاخره با همدیگر جبهه تشکیل میدهند و دوباره قصه دهه هفتاد هجری شمسی تکرار میشود.
وی با اشاره به ابعاد دیگر جبهه مقاوت بیان کرد: مسئله دیگر این که جبهه مقاومت در یک بعد نیست تنها بعد نظامی و مسلحانه نیست ابعاد دیگری هم به لحاظ جغرافیایی و هم به لحاظ محتوایی دارد. به لحاظ جغرافیایی تقریباً همه کسانی که در بیرون از افغانستان حضور دارند از همسایگان افغانستان گرفته تا کشورهای اروپایی آمریکایی استرالیا و.... در واقع نیروی مقاومت هستند که در حمایت از جبهه مقاومت شعار میدهند حتی تلیغات داوطلبانه میکنند بدون اینکه ارتباط مستقیمی با پنجشیر داشته باشند. به لحاظ محتوایی هم زیر عنوان شعار از حقوق زنان، حقوق جوانان حضور از اقوام در قدرت و منع شکنجه یا خشونت در برابر جامعه مدنی و امثال اینها همگی در واقع ابعاد مقاومت شمرده میشوند؛ چون مقاومت به زبان ساده ایستادگی در برابر یک وضعیت غیر قابل قبول است. به همین دلیل مقاومتی که در افغانستان صورت میگیرد و آغاز شده است باور من این است که مقاومتی که در دور اول بود به مراتب وسیعتر و گستردهتر است و از طیفهای مختلف سهیم است و به مرور زمان این آرام آرام در واقع نظم خواهد گرفت و ریشه پیدا خواهد کرد و به یک جریان کلان ضد حاکمیت طالبانی تبدیل خواهد شد منتها این تا زمانی است که اگر توزیع قدرت به صورت درست صورت نگیرد.
دکتر بلخی درخصوص حرکت آقای غنی گفت: باور من این است که بعضی از حوادثی که زود در افغانستان اتفاق افتاد مستلزم گذر زمان است، تا اسناد مدارک و شواهد زیاد وارد بازار شود و حداقل چاپ شود و در دسترس محققان قرار بگیرد تا بقیه هم بفهمند که وضعیت از چه قرار بود.
وی پیرامون آموزش و زندگی زنان تحت سیطره طالبان در این دوره جدید گفت: خشونت را زمانی میتوانیم تعریف کنیم که بر اساس آن معیارها و شاخصهایی که تعریف میشود زنان باید از خانههایشان بیرون شوند و در ادارات و مراکز کاریشان و در مکاتب و دانشگاهها حاضر شوند و بعد از آن میتوانیم سنجش کنیم که آیا خشونت هست یا خیر. فعلاً در افغانستان به صورت عمومی نشان میدهد که خشونت بسیار کلان وجود دارد و بزرگترین نگرانی دختران در افغانستان که ما در حدود زیر ۴۰ در صد دختران دانش آموز داشتیم، به خصوص دورههای لیسه یا دورههای متوسطه و لیسه که دو دوره بالاتر از ابتدایی است، تحصیل است.
او بیان کرد: دلیل تحصیل دختران با پسران این است که ما هیچ زیربنایی برای تحصیلات زنان و دختران در دانشگاه دولتی و خصوصی نداریم و به همین دلیل در مکاتب مشکلات بسیار زیادی وجود دارد. از همه مهمتر در پروسه آموزشی که پروسهای مستمر و دوام دار است و نمیشود آن را تعطیل کرد و در یک فرصت مغتنم درس را شروع کرد. وضعیت اسلامی آموزش دختران هم ممکن است منتها اگر روی آن فکر درست و اساسی میشد. حال در یک وضعیت بلاتکلیفی قرار گرفتهایم که امیدی به ایجاد زیربنایی برای آموزش دختران و زنان در طی یک سال دو سال و حتی پنج سال بعد وجود ندارد. در نتیجه یک وضعیت ناگواری که پیشبینی میشد که زنان با آن مواجه شوند همین بود و راه خوبان، این بود که حداقل وضعیت موجود ساختار نظام آموزشی و تحصیلی را با یک اندازه که تعدیل ممکن بود اجازه میدادند تا حداقل وضعیت موجود پیش میرفت و باعث ثبات و پیشرفت افغانستان میشد و بعد آرام آرام زیربنا سازی میکردند.
وی با اشاره به حضور دانشجویان در خارج از کشورشان و سردرگمی انها بیان کرد: متاسفانه همانطور کسانی که در بیرون از افغانستان سردرگم هستند در داخل افغانستان هم هیچکس در واقع مسیر خودش را نتوانسته پیدا کند و همه سردرگم هستند. شهروندان افغانستان در بیرون به دستههای مختلف تقسیم میشوند از دانشجویان گرفته تا دانشآموزان و تا کسانی که کارگر هستند و کسانی که تبع کشورهای دیگر هستند.
وی در پایان به دانشجویان و دانش اموزان خارج از افغانستان گفت: پیام من به دانشجویان و دانشآموزان خارج از افغانستان این است که به هر صورت خلاء بزرگ آموزشی که در افغانستان به وجود آمده و متاسفانه سالها و سالها بر عقب رفتهایم فقط دانشآموزان و دانشجویان بیرون از افغانستان میتوانند جبران کنند. کسانی که تحصیلکرده هستند و دانش آموخته هستند اینها برای آبادانی و امنیت کشورشان مفید واقع خواهند شد بنابراین بدون اینکه این سردرگمی و اضطرابی که به وجود آمده آنها را خسته سازد و راکد کند بهتر است که با استفاده از وضعیتی که در کشورهای مختلف وجود دارد این فرصتها را مغتنم بشمارند و تحصیلاتشان را تکمیل کنند و در اولین فرصتی که به سراغ آنها میآید مصدر خدمتشان برای افغانستان و فردای افغانستان باشد.
نظر شما :