نشست معرفی شخصیت حضرت ام البنین (ع) به مناسبت رحلت حضرت ام البنین (ع) برگزار شد

۲۸ دی ۱۴۰۰ | ۰۸:۲۹ کد : ۱۶۸۸۰
تعداد بازدید:۱۷۲۹
نشست معرفی شخصیت حضرت ام البنین (ع) به مناسبت رحلت حضرت ام البنین (ع) به همت واحد مناسبت های معاونت فرهنگی و اجتماعی برگزار با حضور دکتر زهرا داور پناه (عضو هئیت علمی پژوهشکده زن و خانواده)، دکتر معصومه اسمعیلی معاون فرهنگی و اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی و دکتر عصمت مومنی مدیر امور اجتماعی دانشگاه دوشنبه ۲۷ دی برگزار شد.
نشست معرفی شخصیت حضرت ام البنین (ع) به مناسبت رحلت حضرت ام البنین (ع) برگزار شد

نشست معرفی شخصیت حضرت ام البنین (ع) به مناسبت رحلت حضرت ام البنین (ع) به همت واحد مناسبت های معاونت فرهنگی و اجتماعی برگزار با حضور دکتر زهرا داور پناه (عضو  هئیت علمی پژوهشکده زن و خانواده) و دکتر عصمت مومنی عضو هئیت علمی و مدیر امور اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی دوشنبه ۲۷ دی برگزار شد.

در ابتدای ای نشست دکتر عصمت مومنی پیرامون معرفی شخصیت ام البنین پرداختند که فاطمه بنت حِزام مشهور به اُمّ‌الْبَنین (درگذشته ۶۴ق) از همسران امام علی(ع) و مادر عباس(ع)، عبدالله، جعفر و عثمان بود که هر چهار تن در روز عاشورا به شهادت رسیدند. پس از واقعه کربلا، ام‌البنین روزها به قبرستان بقیع می‌رفت و برای امام حسین(ع) و فرزندانش سوگواری می‌کرد. ام‌البنین فرزند حِزام بن خالد یا حرام بن خالد از قبیله بنی‌کلاب و لیلی یا ثمامه دختر سهل بن عامر بن مالک است. ام‌البنین در واقعه کربلا حضور نداشت. اما چهار فرزندش فرزندنش در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسیدند. هنگامی که کاروان اسیران کربلا وارد مدینه شد و او از شهادت فرزندانش باخبر شد، از سرنوشت امام حسین(ع) پرسید و وقتی خبر شهادت او را شنید، گفت:‌ «ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین می‌شد و او زنده می‌ماند.» این سخنِ او را برخی دلیل دلدادگی عمیق او به اهل‌بیت و امام حسین(ع) دانسته‌اند. ام‌البنین پس از باخبر شدن از شهادت فرزندانش، هر روز با نوه‌اش عبیدالله (فرزند عباس) به قبرستان بقیع می‌رفت و در آنجا اشعاری که خود سروده بود، می‌خواند و می‌گریست. اهل مدینه گرد او جمع می‌شدند و همراه او گریه می‌کردند، گفته شده که مروان بن حکم یکی از حاکمان مدینه، نیز با آنان همراه می‌شد.

در ادامه دکتر زهرا داور پناه بیان داشت: علی بن ابیطالب از برادرش عقیل بن ابی طالب که در علم انساب (نسب‌شناسی) معروف بود، درخواست می‌کند که برایش همسری انتخاب کند که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا برایش فرزندی اسب سوار و شجاع به دنیا بیاورد. عقیل در پاسخ می‌گوید با ام البنین کلابیه ازدواج کن. همانا در عرب شجاع تر از پدران او نیست. ۱۲ سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س)، علی ابن ابی طالب (ع) قصد ازدواج کرد و از برادر خود عقیل بن ابی طالب خواست تا زنی از نسل دلیرمردان عرب برای او انتخاب کنند. به همین دلیل برادرش در پاسخ گفت: «با ام البنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست».

وی گفت: وقتی عقیل برای امیر المومنین (ع) به خواستگاری حضرت ام البنین (س) رفت، حزام بن خالد، پدر او با کمال صداقت و راستگویی گفت: «شایسته امیرالمؤمنین (ع) یک زن بادیه نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه نشینان نیست. او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم فرق دارند.» در ادامه صحبت‌های پدر ام البنین (س)، عقیل بیان کرد که امیرالمومنین (ع) از آنچه می‌گویید، آگاه است و با همین اوصاف قصد ازدواج با دختر تو را دارد. بعد از سخنان عقیل، حزام از او مهلت خواست تا مطلب را با دختر و همسرش در میان بگذارد. هنگامی که پدر ام البنین (س) به خانه رسید، دید که همسرش نزد دخترش نشسته و حضرت ام البنین (س) از خوابی که شب گذشته دیده است، برای مادرش می‌گوید. «مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ام. نهر‌های روان و میوه‌های فراوان در آن جا وجود داشت. ماه و ستارگان می‌درخشیدند و من به آن‌ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می‌کردم. در مورد آسمان که بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنین روشنی ماه و ستارگان. در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع می‌شد که چشم‌ها را خیره می‌کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم. نور آن‌ها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را می‌شنیدم ولی او را نمی‌دیدم گفت: فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسان‌هاست بعد از پیامبر گرامی و این گونه در خبر آمده است. پس از خواب بیدار شدم در حالی که می‌ترسیدم. مادرم! تأویل رؤیای من چیست؟!».مادر پس از شنیدن صحبت‌های دخترش گفت: «دخترم رؤیای تو صادقه است، بزودی تو با مردی که صاحب شأن و عظمت والایی است، ازدواج می‌کنی. مردی که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب ۴ فرزند می‌شوی که اولین آن‌ها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تای دیگر مانند ستارگانند».

عضو  هئیت علمی پژوهشکده زن و خانواده بیان داشت: نکاتی در این مدل وجود دارد و اول نوع رفتار خانواده ام البنین است درحالی که عرب بادیه نشین بودند و نشان از تاثیر فرهنگی پیامبر(ص) بر روی این خانواده است. در بازخوانی دیگر این رفتار نوع خواستگاری است که انجام شده است و مطالعات روانشناسی نشان از سادگی امر دارد و خیلی پیچیدگی ندارد. شاید ما باید یک دور دیگر اصالت به معنای انسانی و ساده کلمه، در مواقع بروز مشکلات سادگی برخورد را باید بیاموزیم. این موارد در بازخوانی روایت و داستان آموزندگی خاصی دارد.

ایشان در فصل دوم سخنان خود گفت: ام البنین لقب و کنیه ایشان بوده است و نامش فاطمه است. فاطمه کلابیه دارای چهار فرزند بوده و آنها به شجاعت و دلیری مشهور بوده‌اند، لذا او را ام البنین به معنای مادر پسران نامیده‌اند. در بعضی نقل‌ها آمده هنگامی که وی به خانه علی می‌رود از ایشان تقاضا می‌کند که فاطمه خطاب نکنند تا فرزندان زهرا به یاد مادرشان نیافتند. بصیرت انسان در جایی است که در شرایط گوناگون حالتهای متفاوتی دارد و لایه های برتر، لایه های پایین را در بر می گیرد، مانند پوست پیاز، و انسان می تواند در هر کدام از این لایه ها باشد و ای کنش در سطح ماده است. سطح دیگر سطح معنوی است، مانند اینکه مال حرام را نمی خورد و این بصیرت تحت تاثیر درون فرد است که بر جسم و رفتارهای او تاثیر می گذارد. گاهی ما در درک خود و هویت خود باید بازاندیشی کنیم و در دوره مدرن خواسته درون را دنبال کنیم اما در جهان سنت این خود و درونیان گشوده بوده و پنجره داشته است و انسان چون مرز نداشت به ماوراء وصل می شد. در این داستان ام البنین با اتصال به عظمت حضرت زهرا(س) و علی(ع) از خود دور می شود و به تقدس آنها نزدیک می شود. دانه را پنهان باید کرد تا بروید و این رویه جهان سنت بود.

وی در فصل سوم افزود: فمنیست ها مدام نفی می کنند که چرا اسم مادر نیست. زیرا نشان می دهد که کرامت ندارد و همانطور که مرد مهم است زن هم چنین است. حال باید پرسید کدام نسبت؟ نسبت به همسر و یا فرزندان و دیگران و ... آنچه برای ام البنین مهم هستند آدم های والایی بودد و متعلقات خود را که فرزندان خود را فدای عزیزان معنوی می کنند. چون بشیر به فرمان امام زین العابدین علیه السلام وارد مدینه شد تا مردم را از ماجراى کربلا و بازگشت اسراى آل الله با خبر سازد، در راه ام البنین او را ملاقات کرد و فرمود: اى بشیر، از امام حسین علیه السلام چه خبر دارى ؟ بشیر گفت : اى ام البنین ، خداى تعالى ترا صبر دهد که عباس تو کشته گردید. ام البنین علیهاالسلام فرمود: از حسین علیه السلام مرا خبر ده . بدینگونه ، بشیر خبر قتل یک یک فرزندانش را به او داد، اما ام البنین پیاپى از امام حسین علیه السلام خبر مى گرفت وى گفت : فرزندان من و آنچه در زیر آسمان است ، فداى حسینم باد! و چون بشیر خبر قتل آن حضرت را به او داد صیحه اى کشید و گفت : اى بشیر، رگ قلبم را پاره کردى! و صدا به ناله و شیون بلند کرد. و این بسیار شگفت انگیز است و اگر این روایت شود ظرفیت عظیمی است.

وی در خاتمه گفت: داشتن ادب جزء شاکله ام البنین و فرزندش حضرت عباس است. در سراسر واقعه تعامل و برخورد ادب گونه و احترام در ساحات مختلف به چشم می خورد که نگه داشتن خود برای وارد نشدن به حریم دیگران است. این درس برای همه ماست که ام البینین در مقابل افراد قدیس با این رفتار خود را قدیس کرد. در زمانی که همه مطالبه گر حق هستند به نظر برای افرادی این نگاه متفاوت و گذشتن از خود و ... مقام بالایی را به آنها عطا می کند.


نظر شما :