گرامی‌داشت فروغ:

نشست «گرامی‌داشت فروغ» به همت انجمن اسلامی دانشجویان آزاداندیش دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.

۰۸ اسفند ۱۳۹۵ | ۰۳:۳۰ کد : ۲۸۲۰ اخبار فرهنگی
تعداد بازدید:۶۴۸
نشست «گرامی‌داشت فروغ» به همت انجمن اسلامی دانشجویان آزاداندیش دانشگاه علامه طباطبائی به مناسبت سالروز درگذشت فروغ‌ فرخزاد، شاعر نوگرای ایرانی در ۲۴ بهمن‌ ۱۳۴۵، با حضور مهدی خوئی، جامعه شناس ادبیات، سوم اسفندماه در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
نشست «گرامی‌داشت فروغ» به همت انجمن اسلامی دانشجویان آزاداندیش دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.

نشست «گرامی‌داشت فروغ» به همت انجمن اسلامی دانشجویان آزاداندیش دانشگاه علامه طباطبائی به مناسبت سالروز درگذشت فروغ‌ فرخزاد، شاعر نوگرای ایرانی در ۲۴ بهمن‌ ۱۳۴۵، با حضور مهدی خوئی، جامعه شناس ادبیات، سوم اسفندماه در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.

 

مهدی خوئی، جامعه‌شناس در مراسم گرامی‌داشت فروغ فرخزاد با اشاره به روایت‌های مردسالارانه از زندگی و شعر این شاعر، اهیمت یافتن ساختار شعر فروغ را به این دلیل دانست که شعر فروغ شعر اتوبیوگرافی است، یعنی ما کودکی، نوجوانی، عشق، ازدواج، طلاق، جمع‌های روشنفکری و غیره را به وضوح در شعر فروغ می‌بینیم.

به گزارش عطنا، نشست «گرامی‌داشت فروغ» به همت انجمن اسلامی دانشجویان آزاداندیش دانشگاه علامه طباطبائی به مناسبت سالروز درگذشت فروغ‌ فرخزاد، شاعر نوگرای ایرانی در ۲۴ بهمن‌ ۱۳۴۵، با حضور مهدی خوئی، جامعه شناس ادبیات، سوم اسفندماه در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.

در این نشست خوئی اظهار کرد: فروغ و بسیاری از شعرای معاصر بنام، محصول شرایط اجتماعی دهه چهل شمسی هستند.

این جامعه‌شناس افزود: در سال ۱۳۳۲ که کودتا اتفاق می‌افتد، مصدق برکنار می‌شود، دکتر فاطمی در زندان است و بسیاری از روشنفکران که در عرصه تولیدات ادبی و هنری کار می‌کنند، بعد از کودتا به محاق می‌روند به‌طوری که یک سرخوردگی عمیق کل جامعه را فرا می‌گیرد.

وی با اشاره به بسته بودن فضای سیاسی و اجتماعی دوران پس از کودتای ۱۳۳۲ یادآور شد: در این دوره از یک‌سو، انگیزه‌‌ای برای تولیدات هنری وجود ندارد و از سوی دیگر، آن آزادی که برای نویسندگان و شاعران در اوایل دوره مشروطه وجود داشت، در این دوره با دستگاه سانسور و سرکوب پهلوی مواجه شد.

خویی ادامه داد: از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰، دولت امینی سرکار است، این دولت امین اقتصادی! بسیار سرکوبگر است و با روشنفکران مشکل دارد، اما از ابتدای دهه چهل، فضای اختناق و سرخوردگی طوری از بین می‌رود که دوباره شاهد اندیشه‌های روشنفکری هستیم.

وی با ذکر اتفاقاتی که در دهه چهل رخ داد، گفت: در این زمان، ما در عرصه نمایشنامه‌نویسی شاهد کارهای غلامحسین ساعدی و اکبر رادی هستیم و تئاتر «سنگلج» مهم می‌شود، به‌طوری که به محلی برای تئاترهای آونگارد و پیشرو تبدیل می‌شود.

این جامعه‌شناس هنر و ادبیات در ادامه از «سینمای آلترناتیو» نام برد و کارهایی همچون «خشت و آینه» اثر گلستان، «گاو» اثر مهرجویی، «یک اتفاق ساده» و «طبیعت بی‌جان» اثر شهید ثالث را برشمرد.

خوئی با اشاره به اینکه نیما انقلابی در ساختار شعر به‌وجود آورد که شاهد قوت گرفتن آن به‌وسیله شاملو، اخوان ثالث و نادرپور هستیم، شعر در این دوره را از لحاظ ساختار و محتوا با دوره قبل متمایز کرد، همچنین شاملو نیز با «شعر سپید» انقلاب دوم را در شعر معاصر به وجود آورد.

وی اضافه کرد: با روی‌کار آمدن رضاشاه، مدرنیته وارد ایران می‌شود، اما به نتیجه مطلوب نمی‌رسد چرا که مدرنیزم به‌ شدت ابزاری است، یعنی دانشگاه، بروکراسی، شناسنامه و نهادهای بروکراتیک به‌وجود می‌آیند، اما با وجود مدرنیزاسیون که از بالا انجام می‌شود منطق مدرنیته، آن اجازه را نمی‌دهد که به نتیجه مطلوب برسد.

 خوئی خاطرنشان کرد: در منطق مدرنیته، امکانات متفاوتی برای مدرن شدن وجود دارد، به‌طوری که تمام جوامعی که مدرنیزاسیون را تجربه می‌کنند به یک شکل مدرن نمی‌شوند و ایران نیز در دهه چهل با مسائلی همچون «غرب‌زدگی» اثر جلال‌آل‌احمد، به‌گونه‌ای دیگر مدرنیزاسیون را تجربه می‌کنند.

 

در دوره پهلوی دوم، علاوه بر سانسور حکومتی و دولتی که بر اساس امیال و خواسته‌های حکومت و دولت است در بخش بعدی سانسور اقتصادی اتفاق می‌افتد، یعنی تولیدات هنری که منبع درآمدی ندارند و نمی‌توانند پول دخل و خرج زندگی خود را در بیاورند به محاق می‌روند.

استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی در تعریف فرایند مدرن شدن، تصریح کرد: به زمانی که جوابی برای تناقض‌های هویتی خود نداشته باشیم، مدرن شدن می‌گویند، چرا که هویت مدرن پر از تناقض است که بیشتر مواقع حل نشده باقی می‌ماند.

وی ادامه داد: در دهه چهل نیز ایران به سمت صنعتی شدن حرکت می‌کند و کارخانه‌های مثل ایران ناسینوال و پیکان به‌وجود می‌آیند و در سیستم آموزشی علی‌رغم دانشگاه تهران، دانشگاه‌های دیگری مثل دانشگاه شریف، امیرکبیر و تربیت‌معلم در حال به‌وجود آمدن هستند.

او با بیان اینکه هتل‌های که امروز ما آن‌ها ‌را استقلال و آزادی می‌نامیم در قبل شرایتون و هیلتون نام داشتند، اضافه کرد: در امر رسانه نیز، تلویزیون در دهه چهل اهمیت پیدا می‌کند، به‌طوری که با ورود تلویزیون مردم از رادیو فاصله گرفتند و دچار ایماژ شدند. همچنین، در حوزه فکری نیز انجمن فکری حکمت و فلسفه به وجود می‌آید که نتیجه آن شکل‌گیری موسسه تحقیقات اجتماعی است.

خوئی مدرنیته را گونه‌ای از تجربه عنوان کرد که در خلل تولیدات فرهنگی و ادبی شکل می‌گیرد و به فردیت یک اهمیت دیگری می‌دهد.

او گفت: از یک طرف رواج مدرنیزاسیون که دربار و دولت از آن حمایت می‌کردند و از طرف دیگر پتانسیل‌های مدرنیزم در مقابل مدرنیزاسیون آمرانه دولت در حال نشان دادن خود هستند، مثل بیگانگی از خود یا بازگشت به خویشتن خویش، از جمله مسائلی بودند که در غرب زدگی جلال هم متبلور می‌شود.

این جامعه‌شناس از دو رویکرد متفاوتی که در تولیدات هنری و فرهنگی نمایان می‌شود، نام برد و اظهار کرد: دربار از رویکردی حمایت می‌کند و با تلاش‌های فرح پهلوی اهمیت پیدا می‌کند و منطقی که در مواجه با تولیدات فرهنگی و هنری پیگیری می‌شود، منطقی است که هنر را در ساحت معنویت می‌بیند، یعنی هنر را از امر سیاسی فارغ می‌داند و هنر ناب را هنری می‌داند که به فردیت آدم‌ها بر می‌گردد یعنی اینکه به نسبت خود انسان‌ها با کائنات می‌پردازد.

وی ادامه داد: دلیل اینکه مذهبی‌ها که در جشن شیراز (جشن ۲۵۰۰ ساله) برآشفته بودند، پوشش ناهنجار بازیگران تئاتر ونمایش آن جشن بودف اما این اتفاق ضدیت سیاسی با مذهب نبود بلکه همان بازگشت به معنویت و هنر ناب تلقی می‌شد.

وی درباره  بها دادن به موسیقی سنتی در این دوره هم گفت: در جشن شیراز، بها دادن به موسیقیدان‌های سنتی از جمله محمدرضا شجریان و محمدرضا لطفی ناشی از این تلقی بود که موسیقی سنتی با اشعار حافظ، مولانا و دیگران قابلیت سیاسی شدن ندارد، اما بعد از مدتی گروه‌هایی مثل عارف و شیدا با خواندن اشعار چاووش‌ها و غیره کاملا سیاسی شدند.

هنر آرمان‌خواه هنر آلوده به سیاست نیست

خوئی در مقابله چنین رویکردی به هنر که هنر را در معنویت خلاصه می‌کرد، از هنر متعهد نام برد و افزود: پرچمداران هنر متعهد جلال آل احمد، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، ابراهیم گلستان و فروغ ‌فرخزاد بودند.

این مدرس جامعه‌شناسی هنر و ادبیات در تعریف هنر متعهد، خاطرنشان کرد: رضا براهنی در کتاب «قصه‌نویسی» از عصر شبی نام می‌برد که در این عصر انواع سانسورهای مختلف اتفاق می‌افتد و در قبال آن تلاش دارند که متولیان هنری را به‌سمت هنر معنوی ببرند.

وی با اشاره به ویژگی‌های «عصر شب»، افزود: علاوه بر سانسور حکومتی و دولتی که بر اساس امیال و خواسته‌های حکومت و دولت است در بخش بعدی سانسور اقتصادی اتفاق می‌افتد، یعنی تولیدات هنری که منبع درآمدی ندارند و نمی‌توانند پول دخل و خرج زندگی خود را در بیاورند به محاق می‌روند.

وی در ارتباط با مسئولیت نویسنده و هنرمند، تصریح کرد: رضا براهنی هنر متعهد را هنر مبارزه می‌داند یعنی هنری که به مسئله سیاسی و اقتصادی می‌پردازد و ادبیات متعهد، ادبیات مبارزه است یعنی ادبیاتی که تمام مردم را به مبارزه با هیئت حاکمه «عصر شب» دعوت می‌کند.

خوئی از دید براهنی سه‌گونه روشنفکر را نام برد و گفت: روشنفکری که در اختیار دولت‌ها است مثل سید حسین نصر، روشنفکری که جدال درونی دارد که یا به‌سمت هنر متعهد برود یا به‌ سمت هنر دولتی! که این هنر بیشتر در دانشگاه‌ها مرسوم است و سوم روشنفکر مبارز، روشنفکری است که هنر متعهد را با قوت هر چه بیشتر پیگیری می‌کند و به نظر من، فروغ در گروه سوم قرار می‌گیرد.

این استاد دانشگاه ادامه داد: هنر متعهد خود را تابعی از امر اجتماعی می‌داند حتی زمانی که از فردی‌ترین ساحات زندگی شخصی حرف می‌زند.

خوئی افزود: شاملو معتقد است که هنر متعهد باید در شعر، بیان اندیشه داشته باشد و این بیان اندیشه در شعر یعنی التزام شاعر به امر اجتماعی و سیاسی و به ‌عبارت دیگر، هنر آرمان‌خواه هنر آلوده به سیاست نیست.

«‌حلقه» فروغ، نمونه‌ای از تاثیر ساحت فردی بر ساحت اجتماعی است

در ادامه این نشست، خویی به زندگی و شعر فروغ پرداخت و گفت: فروغ در سال ۱۳۱۳ از یک پدر نظامی به‌دنیا می‌آید و پدر برای اینکه در دربار استخدام شود، با خانواده به تهران کوچ می‌کند. بعد از مدتی رفته‌رفته وضعیتشان خوب می‌شود. براهنی در جایی در این‌باره می‌گوید «خانواده فروغ، خانواده یک پتیه بورژوازی هستند که اگر شاه نبود همچنان بر سر زمین و مزرعه‌ زندگیشان را می‌گذراندند، به‌طوری که خاستگاه اجتماعی فروغ که طبقه متوسط است توسط «مدرنیزاسیون» رضاشاه به‌وجود می‌آید.»

 وی ادامه داد: فروغ اوایل دوران دبیرستان عاشق «پرویز شاپور» می‌شود و بعد از یک دوره‌ که با هم ازدواج می‌کنند، به سبب اینکه مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد به همراه پسرش از او جدا می‌شود و زمانی که به خانه پدری‌اش بازمی‌گردد، پدرش با منطق پدرسالارانه سنتی با او مبارزه می‌کند که «باید زندگیت را ادامه می‌دادی!» و بعد از مدتی فروغ دوباره با چند نفر دیگر وارد رابطه عاشقانه می‌شود.

این مدرس جامعه‌شناسی هنر و ادبیات، یادآور شد: فروغ نسبت فردی و شخصی خود را با میانجی‌گری این اتفاقات با امر اجتماعی برجسته می‌کند، اتفاقاتی از قبیل ازدواج، طلاق، عشق، خانواده و اذیت‌هایی که از جانب پدرش به او روا می‌شود، در دوره اول شعری‌اش نمایان است که از درون همین شعرها نسبت فروغ با امر اجتماعی و سیاسی مشخص است.

وی افزود: دوران اول زندگی فروغ دورانی است که فردیت خود را در مواجه با اتفاقات و ناملایمت‌های فردی که برایش اتفاق افتاده است به رشته قلم درمی‌آورد و این نسبت در مواجه با کائنات و امر معنوی نیست بلکه این نسبت در مواجه با امر اجتماعی معنا پیدا می‌کند.

 

هنر متعهد خود را تابعی از امر اجتماعی می‌داند حتی زمانی که از فردی‌ترین ساحات زندگی شخصی حرف می‌زند.

خوئی با اشاره به اینکه فروغ حتی در شخصی‌ترین ساحات زندگی خود امر شخصی را وارد امر سیاسی و اجتماعی کرده است، گفت: مسئله فروغ همان نظامی است که در آن زیسته و شعر «حلقه» که زمانی از همسرش (شاپور) جدا می‌شود، گویای این واقعیت است.

خویی در ارتباط با دوره دوم شاعری فروغ هم اظهار کرد: در این دوره، فروغ وارد فضاهای روشنفکری می‌شود، درست وارد فضایی که پیگیر هنر متعهد هستند.

مدرس جامعه‌شناسی هنر و ادبیات دانشگاه علامه طباطباوی در ارتباط با هنر متعهد، یادآور شد: منظور هنر متعهدی است که در قبال هنری که به ساحت فردی اهمیت می‌داد، به وجود می‌آمد و اخوان ثالث با سرودن شعر «فریاد» و «زمستان» و شاملو با شعر «بن‌‍‌بست» با استفاده از سمبلیزم به اشعار سیاسی و هنر متعهد روی می‌آورند.

وی با بیان اینکه چیزی که فروغ را از اخوان و شاملو متمایز می‌کند، این است که فروغ ساحت فردی خود را در شعر بروز می‌دهد، تصریح کرد:  شاملو و اخوان ثالث در شعرهایشان از خود حرف نمی‌زنند، اما جلال در «سنگی بر گوری» با شرح و تفصیل به اینکه چرا بچه‌دار نشده‌ایم نشدهنشدهیم و در ادامه داستان «دکتر بردن سیمین دانشور» را نیز تعریف می‌کند، اما در آن دوره خیلی‌ها بر او می‌تازند که مگر غیرت نداری، که چنین چیزی را بیان می‌کنی؟ جلال نیز به فروغ شباهت دارد و همچون فروغ هنر شخصی را هنر سیاسی می‌دادند.

وی با بیان این گزاره که «امر شخصی امر سیاسی است»، ادامه داد: زمانی که امر شخصی را با امر اجتماعی پیوند نزنیم کار ناقصی انجام داده‌ایم، برای فروغ، امر شخصی یک امر سیاسی می‌شود و در تمام ساحات زندگی، او از امر شخصی حرف می‌زند، با این حال، نسبت این امر را با امر سیاسی معنادار می‌کند.

خوئی افزود: دوره دوم فروغ دوره‌ای است که از داستان‌های شخصی همچون عشق و… فاصله می‌گیرد و مسئله‌اش جهان می‌شود.

این مدرس جامعه‌شناسی هنر و ادبیات اظهار کرد: آنچه فروغ را متمایز می‌کند نسبت او با امر اجتماعی و سیاسی است و مسئله‌‌ دیگر، تمام ایماژهایی که در چهره ساخته است در شعرهای او نمایان است.

خوئی در ادامه با طرح این سوال که آیا زندگی چیزی بیشتر از شستن یک بشقاب است یا طفلی که از مدرسه بر‌می‌گردد، گفت: سهراب سپهری با شعر «زندگی شستن یک بشقاب است» با آن درجه از قناعت رسیده که زندگی را شستن ظرف می‌داند که برای اکثریت جامعه چنین نیست اما در مقابل فروغ با شعر تولدی دیگر «زندگی شاید طفلی است که از مدرسه بر می‌گردد» به مسائلی که درون جامعه وجود دارد، می‌پردازد.

وی اهیمت یافتن ساختار شعر فروغ را به این دلیل دانست که شعر فروغ شعر اتوبیوگرافی است یعنی ما کودکی، نوجوانی، عشق، ازدواج، طلاق، جمع‌های روشنفکری و غیره را در شعر فروغ می‌بینیم.

خوئی به سه دلیل بر اینکه شعر فروغ اتوبیوگرافی (یعنی نسبت اتفاق شخصی با امر سیاسی) است، اشاره کرد و گفت: دلیل اول، اعتراف خود فروغ است «شعر برای من آیینه است»، دوم اینکه در شعر فروغ توالی اتفاقات و اشاره به اشخاص حقیقی به شدت به چشم می‌خورد و سوم، فروغ یک روایت خاص و متعلق به‌ خودش را دارد یعنی کسی فروغ را بشناسد شعر او را هم می‌شناسد به این خاطر که یک روایت زنانه دارد.

او با اشاره به اتفاقی که بعد از فروغ افتاد، گفت: روایت زنانه‌ای که فروغ در جمع‌های روشنفکرانه دارد، توسط جمع‌های روشنفکری مردسالارانه تصاحب می‌شود.

این استاد دانشگاه ادامه داد: فروغ چهره بسیار متمایزی در تاریخ روشنفکری ما دارد و این مصاحبه‌های که انجام می‌شود تنها می‌خواهند که فروغ را به اغواگری اش به روابط عاشقانه‌ای که داشته و مثلا، به گناه‌های که انجام داده، برگرداند، اما فروغ مسئله‌اش این‌ها نبود و این اتفاق ناشی از یک سیستم روشنفکری مردسالارانه است.

وی در پایان، از مصاحبه ابراهیم گلستان (من با فروغ به سفری رفتم و فخری همسرم از آن اطلاع داشته است)، یاد کرد و گفت: این نوع مصاحبه‌ای است که مردسالاری از کل مصاحبه بیرون زده است.


نظر شما :