سهشنبههای مشاورهای با موضوع «رویکردهای مختلف آموزشی کودکان در کشورهای مختلف»
سهشنبههای مشاورهای با موضوع «رویکردهای مختلف آموزشی کودکان در کشورهای مختلف»
موضوع این هفته سهشنبههای مشاورهای «رویکردهای مختلف آموزشی کودکان در کشورهای مختلف» بود بر همین مبنا منصوره طالبیان، دانشجوی دکترای رشته مشاوره به ارائه مطالبی در این خصوص پرداخت.
به گزارش عطنا، این نشستها که هر هفته سهشنبه به همت گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی و انجمن علمی_دانشجویی مشاوره در آمفیتئاتر دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار میشود، منصوره طالبیان، دانشجی دکترای این رشته گفت: یک مطالعه طولی که ۲۷ سال ادامه پیدا کرده است تا کیفیت زندگی افراد را از طریق به کارگیری نتایج آن در امر آموزش بالا ببرد، نشان میدهد هزینه یک دلاری آموزش روی کودکان صرفهجویی هفت دلاری در آینده برای آنها و جامعه دارد.
طالبیان با بیان اینکه چهار رویکرد اصلی نسبت به آموزش کودکان را بحث میکند و ابتدا به رویکرد کلاسیک رفتارگرایی می پردازد، اظهار کرد: اصول رفتارگرایی عمدتاً در نگاه اسکینر است، بر برنامهریزی آموزشی تاکید دارد که همه چیز از قبل مشخص است کودکان باید مثل خط تولید در یک پرسه از پیش تعیین شده از قسمتی وارد و از قسمتی دیگر خارج شوند و در اینجا خود کودکان هیچ نقشی در تصمیمگیری ندارند.
دانشجوی دکترای مشاوره افزود: برای معلمان نیز همه چیز از روشن است، چون فقط باید از نقطی به نقطه دیگر باید برسند و اغلب معلمان با این ساختار راحتترند. سیستم آموزشی ایران دقیقا همین است. اما از یک زمان به بعد یک اندیشه دیگری به وجود آمد و از این رویکرد که انگار انسان را ماشین فرض کرده است انتقاد کرد که به نظریه شناختی معروف است.
وی در تبین نظریه شناختی گفت: شناختیها همان سیستم محرک- پاسخ (SR) را پذیرفتند اما با یک تبصره، و اظهار کردند که همه چیز محرک- پاسخ نیست و تخیلات کودک هم را نیز باید در نظر گرفت. اصول این نظریه بر گذشته فرد، اصول فردی کودک، مسئله بینش و پرسشگری و مهارتهای یادگیری کودک تاکید داشت. طالبیان اضافه کرد: معلمان در این سیستم در پی فراهم آوردن فرصت برای کودکان هستند. یعنی فرصتهایی برای دانشآموزان در کلاس به وجود بیاورند و هر دانشآموز با آهنگ خودش جلو برود و این به خاطر توجه این نظریه به تفاوتهای فردی بود.
وی در ادامه با ارائه فیلمی از مدارس مشهور به مدل مونتهسوری، به تشریح بیشتر نحوه عملکرد رویکرد شناختی نسبت به آموزش کودکان را مورد توجه قرار داد و عنوان کرد: این مدارس که هم اکنون یکی از مدارس مجهز با رویکرد شناختی است البته توسط خانم ایتالیایی به اسم مونتهسوری در مناطق فقیرنشین پایهگذاری شد و هدف اصلی این رویکرد طبق گفته موسس آن فعال کردن پتانسیل درونی کودکان است.
طالبیان در تشریح اصول مدارس مدل مونتهسوری گفت: نیاز اصلی کودکان به استقلال محل تمرکز اصلی مدل آموزشی مونتهسوری است. در مدل بچهها باید هر کدام مسئول وسایل خود و مدرسه باشند و هر چیزی را که بر میدارند و استفاده میکند همانگونه به سرجایش بگذارند. اصول دیگر این مدل حرکت از عینی به سمت انتزاعی است، مثلا در این روش آموزشی فعل برای کودکان چیزی مثل مربع است و آن برای آنها ابتدا عینی است و رفته رفته ذهنی تر میشوند هر چند که برای همه چیزی تداعی عینی دارند.
دانشجوی دکترای مشاوره با بیان اینکه الگو موفق دیگر در رویکرد شناختی الگوی آموزشی والدورف است، اظهار داشت: این مدل ار اشتاینر که اهل اتریش و فیلسوف بود به وجود آورده است و دلیل این که اسمش والدورف است، این است که این رئیس کارخانه سیگارسازی برای اولین بار کمک به تاسیس این مدارس کرده است. بنابراین به این اسم مشهور شده است. این الگو بر احساس معنویت تاکید دارد.
وی افزود: هدف اصلی در مدرسه والدورف این بود که زندگی طبیعی و روحانی کودکان حفظ شده و توسعه یابد. این الگوی آموزشی در کل بسیار نزدیک به اصول و مبانی روانشناسی گشتالت است. اشتاینر بیش از هر چیزی به هماهنگی روح، جسم و روان کودکان توجه داشت. نظرات اشتاینر نتیجه مستقیم عمل و تجربه است. در دیدگاه او تجربه هر کودک و کار مستقیمی که کودک انجام میدهد، جایگاه ویژهای دارد چرا که بر اساس همین تجربههاست که کودک میتواند دنیای خود را بهتر کشف کند و بشناسد. تجربه این مکان را میدهد تا کودک بتواند بیشتر وارد کار و عمل شود و از سوی دیگر عمل بیشتر، تجربههای کودک را افزایش میدهد.
طالبیان اضافه کرد: از نظر اشتاینر لازمه رشد کودک، پرداختن به بخش جسمانی و زیستی وی است. به همین دلیل تغذیه خوب، ورزش مناسب، بازیهای متنوع، فعالیتهای آزاد و هر آنچه بتواند جسم و جان کودک را توانمندتر و سالمتر کند، ارزشمندتر است. به همین دلیل مراکز پیشدبستانی والدورف به جای آنکه مراکزی باشند که کودکان در فضای بسته مشغول به خواندن و انجام فعالیتهای مشخص در آنها باشند، بیشتر مشغول بازی، کار و فعالیتهای آزادند. در این دیدگاه تعلیم و تربیت فقط برعهده معلم، مربی یا والدین نیست، بلکه کودک نیز در فرآیند آموزش خود سهیم است.
نظر شما :